بگذار بگوید
اما
تیر تعنّت در کمان ملامت بارها از سوی کسانی که بخیرشان امید میرفت، بر ما بارید ؛ حکیم که جای خود دارد ...
گر از مضایقه جودت و فتوت لب فرو بندم و نگویم ؛ این بسختی بتوان از خاطر زدود که دستی هم بر سبیل دوستی برنخاست که گرهی اگر بود؛ وا کنند !
گرچه ادیبان گفتند که تعنّت یعنی خواری و مشقت کسی را خواستن؛ و مضایقه را بخالت و گرفته گیری و عدم همراهی معنی کرده اند
لیک این بنده تا اینجا پیش نخواهم رفت که باور نتوانم کرد !
اما
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
ما هم بسان کسان بسیار از این جمع محتشم ؛ بر طریق تربیت ؛ بلطف حضرت رب الارباب
ساکن در لحظهها نیستیم ؛
هر لحظه همانند زندگان در تغییریم و اینک اینجا ایستاده ایم که هستیم
نه انتظاری و نه هم شکوهای دیگر ...
بسیار شده که هم اینان را
از عمق وجود دعا کرده ام !
گرچه آنان گفتند
برو زین سپس سر خویش گیر !
پیر مغان ز شکوه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که
به عذر ایستادهایم !
محمود (بهمن 98)